نفسهای آشنا
بوی زن
تیزی چشم مردانه از دو سو
عطر مستی و علف و تنانگی
رد خشکیده خاطرات دستان این و آن
تقاطع نفس نفس زدنها با هم
حجم وحشی خاطره ها
صدای پچ پچ مردانه ها و خنده ریز زنانه
شیطنت می کند،
دستش را تو گویی بی هوا به طره مردانه می اندازد
ولی خوب و آرام و عمیق تو گویی مست از همه دنیا
ولی خوب و آرام و عمیق تو گویی مست از همه دنیا
خواب است
-
نیستی لعنتی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر