برای مردی از جنس صبوری و صداقت و عشق و استقامت و صبر
دل نوشت دخترانت اشک را از چشمهایمان جاری کرد نه برای دلسوزی، بلکه برای تایید و یادآوری آنچه ما را بیش از سه سال است ، در کنار هم نگه داشته .../ سه سال میگذرد از روزی که کم کم همدیگر را پیدا کردیم و دست به دست هم دادیم.../ با هم خندیدیم.../ با هم امید بستیم به فردای بهتری برای سرزمینمان.../ با هم به پای صندوق های رای رفتیم با امید های سبزی که شور زندگی و سازندگی داشت.../ و با هم اعتراض کردیم به دزدیده شدن رای های سبزمان.../ با هم در هر گوشه ای از این دنیای بزرگ فریاد کشیدیم که "رای من کجاست" .../ با هم، همه بیانیه هایت را خط به خط خواندیم.../ و تو هر روز بیشتر از روز پیش به ما ثابت کردی که تنهایمان نخواهی گذاشت.../ و همه با هم، کنارهم مصمم تر ایستادیم
امروز به حصرت کشیده اند .../ ولی مگر میشود آفتاب را به حصر کشید.../ تو تنها نیستی.../ دخترانت تنها نیستند.../ شنیدیم که گفتی هیچ چیز تغییر نکرده و تو ایستاده ای، بر همان عهد پیشین، میر حسین ما هم ایستاده ایم بر همان عهد پیشین.../ اگر چه این صبر سخت است و گاه نفس گیر، ولی امیدوار صبوری میکنیم، در کنار هم، همه دختران و پسران همان مرز و بوم
زادروزت مبارک
امروز برای همه ما مبارک است
ما عهد سبزی بستیم و بر آن ایستاده ایم و آزادی ات را چشم در راهیم