خاطرات را ورق میزنمصدات توی اون فضای پر از بوی سرداب سیاست چه آشنا بود و چه بر روح و روانم آرام نشستنمیدونم دلتنگی مشترک همیشگی من و تو بود که دیدنت به دلم نشست یا بوسه أی که بر چشمم زدی"آزول"
این نوشته تو هم کلی بر روح و روان من آرام نشست و کمی هم اشک بر چشمم روان کرد آزول گلمرسی بابت خاطره های شیرین
ارسال یک نظر
۱ نظر:
این نوشته تو هم کلی بر روح و روان من آرام نشست و کمی هم اشک بر چشمم روان کرد آزول گل
مرسی بابت خاطره های شیرین
ارسال یک نظر