دوشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۹۰

خاتمی آمد



خاتمی آمد


دوم خرداد 1376

از دانشگاه بی تاب و خندان ساعت 12 ظهر به شرکت بابا امده بودم

ساعت 2 بعد از ظهر آقای ناطق نوری با اختلاف 7 میلیون رای به آقای خاتمی تبریک 

گفت....بابا جلسه بود و من توی پوست خودم نمی گنجیدم... خانم منشی شرکت نگاهش 

از صورت خندان و شاد من به وجد آمده بود...می گفت همین شادی تو برای من یعنی

 پیروزی...کاش که شما جوانها شادی را زندگی کنید.... پدر از جلسه که آزاد شد...با 

صورتی خندان رفتم به اتاقش....و همیشه و همیشه کلامش آرامش جان بود حتی زمانی 

که قسمتی از کلامش پر بود از سوال....دوستی از دوستان پدر نگاهی کرد و گفت حالا 

ببینیم مایکل جکسونتون کِی در ایران کنسرت می زاره.... اینقدر پر از شادی بودم که 

تیزی زبانم بعد از یکماه تبدیل به قند عسل شده بود...گفتم به شما هم مبارک باشه حاج 

اقا
...

و به راستی نمی توان از یاد برد همه آن چیزهایی که بعد از آن روز برای ما ورق 

خورد

تلخ و شیرین

ولی ما شاهد ورق خوردن برگی از تاریخ ایران بودیم...گاه که خسته می شوم این 

روزها به خود می گویم آزاده این دفتر هنوز داره ورق می خوره... و ما با کلی تجربه 

و خودآگاهی بیشتر همچنان ورق می زنیم این دفتر را

...

ما راهی به جز پیروزی مردم سالاری در پیش رو نداریم


اقتدارگرایان جایی در فردای ایران زمین ندارند

...

مگر می شود دوم خرداد را از خاطر برد

هیچ نظری موجود نیست: