یعنی نسل انقلاب که دهه شصت عزیزانش را از دست داد و همه ما ایستادیم از روزهای قبل از انتخابات تا همین واپسین روزها، و گفتیم و نوشتیم
که باید به فردا نگاه کرد، الان حق داره به خیلی ها تلنگری بزند و بگوید که، دیدیم نگاه به فردای تان را! دوستان مقاله می نوشتند ستون به ستون و از
آشتی و فردا های سبز می نوشتند....حالا که خاتمی فرض آشتی را در این همه خفقان و تنگنا و نتوانستن ها و نکردن ها و نبودن ها
و نیستن
های" ما "مطرح کرده به خاتمی می نویسند بیا عذر خواهی کن!!؟
آقای خاتمی راست می گویند تو هم عذر خواهی کن... کاش آنقدر دلهایمان بزرگ بود و مقاصد همه ما خیر که همه در برابر هم مینشستیم و از هم
عذر می خواستیم..بابت سالهای سال بدبختی و بیچارگی و ننگ و تباهی که براستی از ماست که بر ماست... من هم عذر خواهی میکنم که در
کنار من آنهایی ایستاده بودند و به پشتوانه حضور تک به تکشان تصور کردم ما به دنبال فردایی هستیم، با علم بر همه سیاهی هاـ بدون نفرت از
دیروز، که آنروزها بخشیدن ها نه ننگ بود و نه خیانت. و در ان حجم همصدایی ها ، درد و آه و نفرت سینه سوخته نسلی را نشنیدم و دم از فردا ها
زدم. نشنیدم؟ چرا شنیدم ولی باور داشتم که راه از همین گذار سخت باید بگذرد !!! من عذر می خوام از اینکه درد آن زنی که شوهر از دست داده
بود و موسوی را دشنام میداد نفهمیدم وقتی در کنار "تو" ایستاده بودم، تویی که امروز خونخواه مختاری ها و اشکان ها و بقیه هستی...فردا چه ؟
چند سهراب دیگر! و چند ندای دیگر؟!؟
...
این هم در لا به لای اخبار می گذرد
سرمان شلوغ است به لایک های فیس بوکی
سرمان شلوغ است به چهار جمله نیش دار
خیلی کار داریم و ما می دانیم و مامی توانیم
...
خاتمی، ساکت
نه
خاتمی آنگونه بگو که داغ دلمان خنک شود
آنگونه بگو که داروی این طاعون سیاه این روزها شهد شیرینی باشد در گلویمان
بگذار تا هر چه داد داریم، مانند آنروز در سالن دانشگاه باز هم برسر تو بکشیم
!چرا که گویی ما تنها دردکشان ایران بوده ایم
ما از همان روز های اول انتخابات تو و یا انتخابات 2 سال پیش یادمان رفته بود
که: تا یادمان است این خاک همیشه ندا داشته
ما درد عمو ها و و پدر ها و مادرهایمان و صورت خیس و پر از اشکشان از همه تلخی ها و سیاهی ها را، یا چشم پوشیدیم، یا نه، با باوری سبز،
گفتیم: ببخش ولی فراموش نکن
؟!؟
...
کاش که باور هایمان را سلامی سبز دهیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر