دوشنبه، اسفند ۰۵، ۱۳۸۷

تلنگر

این آدمها رو دیدید
که بزرگترین غمها رو با خریدن یک رژلب فراموش میکنند
یا اونهایی که شونه بالا میندازن و میگن حالا یه طوری میشه
جالبِ که همه اون چیزها هم خیلی وقتها درست میشه!!!!ء
منم امروز تصمیم گرفتم پاشم اول برم زیر دوش آب سرد کمی نفس عمیق بکشم تا وزن بودنمُ با مور مور شدن همه بدنم دوباره حس کنم و هم دلم خنک بشه، بعد هم موهام را بدون کش رها کنم به هدف اینکه بار دیگه با بازی باد در لابه لای موهام حس آزادی کنم، یه لباس سبکبالانه بپوشم و برم یه رژلب نمیدونم چه رنگی بخرم،و به خاطرش کلی شاد بشم
و تازه
شونه هامم بالاو پایین بندازم و بگم از این راه نشد از اون راه
راستش دیگه از سلولهای مغزم گرفته تا ریه و دستهای یخ زدم،همه دیگه تحمل این آزاده رو ندارند
آزاده میتونه هنوزم قهقهه بزنه،،،حالا چه اشکالی داره اگه هر کی هم یه حالی ازش گرفته
یا یه جایی در اون روز آفتابی طوفان به پا شده وحالا به هیچ صراطی هم آروم نمیگیره،،اصلا بزار تا ابد باد بوزه
یا نه راستش...اصلا آزاده تقصیر خودته...مگه نه اینکه همیشه به همه تلنگر میزدی که هی هر چیزی تو زندگی آدمها قسمتی از زندگیشونِ نه همه اون...همه زندگیتُ مشت کن تو دستات و به هرکسی و چیزی قسمتی به اندازه سهم خودش بده .حتی اگه یه روز مادر شدی،اگه همتُ بهش بدی باختی
آدمیزاد بعضی وقتها انعکاس صدایی که از دهنش در میادُ در هیاهوی عشق یا روزمرگی زندگی گم میکنه، و دیگه نمیشنوه
خوبیش اینه که من کر مادر زاد نیستم. بالاخره دیر یا زود خودم،خودم رو دوباره میشنوم

۴ نظر:

ناشناس گفت...

kheili ziba va ba maana neveshti!
Nargess

ناشناس گفت...

man ke in khariato kardam va choubesham khourdam

mahshid

ناشناس گفت...

not bad.
vali,shakhe b shakhe, zeyadh!!!

گریزپا گفت...

من خودمم شاخه به شاخم...