پنجشنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۸

قهر سیاسی

همیشه فکر میکردم که خیلی دوست دارم بلند بلند سیاسی فکر کنم و در مورد تک به تک آرمان طلبی هام، یاس های سیاسیم، و باورهام و تمام اون چیزهایی که توی این سالها یاد گرفتم،هر چند کم ولی بنویسم...ولی از وقتی این دفترچه اینترنتی رو برای خودم باز کردم حس تازه ای درونم رخ داد و به این نقطه رسیدم که
چرا همه باید در مورد سیاست صاحب نظر باشند؟
البته معنیش این نیست که من در مورد سیاست کشورم یا اتفاقاتی که گوشه و کنار دنیا میوفته بی نظرم...نه. ولی ترجیح میدم دوستای عزیزی که یا روزنامه نگارند یا عمری رو صرف سیاست کردند بنویسند و من خواننده باشم و برای خودم مرزهای سیاسی خودم را نقاشی کنم...ولی با تمام این اوصاف بحث انتخابات ریاست جمهوری این روزها از ذهنم بیرون نمیره
دیشب داشتم با یه دوست بسیار عزیزی گپ میزدم که در نتیجه این گپپ زدن بسیار دوستانه به خیلی چیزها محکوم شدم....از بیسواد بودن گرفته تا حماقت و بلاهت و...بعدهم یه نیشخند و یه خداحافظی سرد... آره امروز خیلی فکر کردم،هنوز هم باور دارم که محروم کردن خودمون از رای دادن خیلی تخریب کننده تر از رای دادنِ...هنوزم باور دارم که باید از تک به تک راه باریکه هایی که داریم استفاده کنیم وواقع بین باشیم و ایران را با مختصات قانون اساسیش ببینیم، و حتی اگه با تمام اون قانون و بندهاش و اصلها و تبصره هاش مخالفیم باید یه گوشه ای از زمین رو بگیریم و در ابن بازی نقش داشته باشیم تا که شاید یه روز بتونیم بندی یا تبصره ایش رو عوض کنیم....دوست عزیز با کنار نشستن کسی حق تو رو توی سینی نمیذاره و برات دم در خونت نمیاره!!!! خوب منم تو این سالها خیلی چیزها یاد گرفتم ،مثلا اینکه منتظر معجزه نباشم. نه از تک به تک آدمهای عزیز موطنم که قدم های خرد و بزرگ سیاسی بر میدارند و نه از اون کسی که بهش رای میدیم...آره هنوزم خاتمی رو دوست دارم وباید بگم که خوندن خبر اومدنش ناخودآگاه به لبم لبخند نشوند و هم اینکه که با شنیدن خبر انصرافش نفس راحتی کشیدم...یه کمی حس پیچیده ای بود میدونم
هنوزم نمیدونم باید به کی رای بدم...ولی من با قهر سیاسی مخالفم...با اینکه شناسنامتُ تمیز نگه داری و از مهر نداشتن توش به خودت ببالی مخالفم
کس نخارد پشت من
جز ناخن انگشت من
...

هیچ نظری موجود نیست: