پنجشنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۸

سوال دارم

آرام و شمرده فکر میکنم
گوشه ای از ذهنم نقطه ثقل خود را از دست داده
این سوال از ذهنم پاک نمیشود
اگر سهراب پسر تو بود ای مادردلیر ایران زمین
و
اگر ندا دختر تو بود ای پدر مهربان و زحمتکش
و
اگر دختر و پسرت امروز اسیر زندانبانهای دژخیم بودند و صدای بی صدایشان امان از روز و شب هایت بریده بود
و
اگرشبها به کابوس قبرهای بی نشان از خواب میپریدی و هیچ جوابی در قبال گمشده ات نمیافتی
آیا باز هم به کنج امنیت خانه ات میخزیدی؟
این سوالها انسانیت همه را برایم زیر سوال برده
حتی تو

۱ نظر:

ناشناس گفت...

برای هر زندانی که آْزاد می شود باید خوشحال بود اما یاد آن زندانیان که در سال ۶۷ در چنین روزهائی با وجود اتمام مدت زندان یا داشتن محکومیت زندان ناجوانمردانه و بیدفاع اعدام شدند و پس از ۲۱ سال هنوز هم حضور بر سر گور دسته جمعی شان در خاوران هم جرم است غمی است جانسوز که با گذشت سالیان التیام نمی پذیرد فردا ۶ شهریور خانواده هایشان و بازماندگانشان در میان خیل گزمه های حکومت برای گرامی داشتشان به خاوران خواهند رفت