یکشنبه، بهمن ۲۵، ۱۳۸۸

آزول


خاطرات را ورق میزنم

صدات توی اون فضای پر از بوی سرداب سیاست چه آشنا بود و چه بر روح و روانم آرام نشست

نمیدونم دلتنگی مشترک همیشگی من و تو بود که دیدنت به دلم نشست یا بوسه أی که بر چشمم زدی

"آزول"

۱ نظر:

ناشناس گفت...

این نوشته تو هم کلی بر روح و روان من آرام نشست و کمی هم اشک بر چشمم روان کرد آزول گل

مرسی بابت خاطره های شیرین