سه‌شنبه، آذر ۰۳، ۱۳۸۸

باران

شلال باران بر پنجره میکوبد ... بر پوسته عشقی که مدتها در دل پرورانده ام مینگرم...لمسش میکنم...میبویمش... چه قدر غریبه است... روبرمیگردانم تا آرام گیرد کودک درونم ... دلم اما این بار از رفتن و نماندنش پر اضطراب و خالی نیست... گویی مرا هراسی ازدوباره گشتن و تنها ماندن نیست... دلم گرم است...وجودم پر شده... چه حس بودنی... چه عشقی ...چه حس ماندنی... دیگر نه تو و نه هیچ طوفانی مرا نمیتواند به دست تنهایی بسپارد... آرام، تا که دلت نشکند ولی تو را به دست باد میسپارم

دوشنبه، آبان ۱۸، ۱۳۸۸

سانی



صبح با هق هق گریه ام از خواب پریدم... سانی را توی راه پله خونمون در حالتی بغل کردم که مثل بچه کوچولویی سرش را گذاشته بود توی گردنم .... به بغل گرفته بودمش و گریه میکردم تا از هق هقم از خواب پریدم ... دلم خیلی تنگِ...خیلی... خیلی زیاد

چهارشنبه، آبان ۱۳، ۱۳۸۸

شرابی جوشان

جرعه های آخر شراب را فرو میکشم
حالا دیگه چه فرقی میکنه که چرا؟ ساقی پر کن پیاله را که من به جز مستی هیچ نمیخواهم ... از آزاده بیرون می آیم،نگاهش میکنم ... به آغوشش میکشم... سرش را بر سینه میگذارم... صدایش خالی از صداست... سخن یسیار است ولی با سکوتش سکوت میکنم...
میگذرم... رها میشوم ... دستانم را میبندم و برای آخرین بار میبویمش
خاطراتم را ورق میزنم
اندکی عشق توشه راهم هست... آن را هم به تو میبخشم... و میگذرم
پنج قدم اول رادر مستی بگذرانی بقیه راه مثل همیشه است
پیاله ام خالیست

یکشنبه، آبان ۱۰، ۱۳۸۸

در پائيز برگ ريزان لندن، سيزده آبان را سبز خواهيم كرد


در پائيز برگ ريزان لندن، سيزده آبان را سبز خواهيم كرد

بار ديگر فرصتى نصيبمان شده كه با حضورى سبز و پر رنگ، حمايت و همدلى خود را با مردم آزاديخواه ايران نشان دهيم. با احتساب دعوت سران جنبش سبز، رئيس جمهور موسوى و شيخ مهدى كروبى، بر ماست كه در روز چهارشنبه چهار نوامبر، مصادف با سيزده آبان و همزمان با تظاهرات ميليونى هموطنان در ايران، در مقابل سفارت ايران در لندن تجمع كنيم و همبستگى خود را با عزیزان هموطنمان نشان دهیم. باشد که کودتاچیان بدانند ما از پای نخواهیم نشست.
اين تظاهرات توسط "جنبش سبز لندن" برگزار خواهد شد.
شش تا نه شب مقابل سفارت ایران در لندن