پنجشنبه، دی ۲۴، ۱۳۸۸

برف

آنقدر برف بارید تا از دلم شست,
شست تمام سیاهی را که از تو به یادگار گرفته بودم

۳ نظر:

ناشناس گفت...

خوشحالم برات سپيد دل.آدم ها را باید رها کرد که بروند عاشقی کنند.

K1 گفت...

سپیدی هم داشتی اطرافت ولی به قلبت راهش ندادی.

Amir SE گفت...

"دلم برای حسین تنگ شد"

بی تو
نه بوی خاک نجاتم داد
نه شمارش ستاره ها تسکینم
چرا صدایم کردی
چرا ؟
سراسیمه و مشتاق
سی سال بیهوده در انتظار تو ماندم و نیامدی
نشان به آن نشان
که دو هزار سال از میلاد مسیح می گذشت
و عصر
عصر والیوم بود
و فلسفه بود
و ساندویچ دل وجگر