شنبه، شهریور ۲۰، ۱۳۸۹

زنانگی

آمدم زنانگی را بنویسم
بین سیگنالهای اینترنتی گم شد و رفت
نوشتم زنی، عروسک نیستی
نوشتم که زنانگی ات را معامله نکن
-نه در خانه و نه در خیابان
نوشتم که آیا این راه و رسم فروش زنانگی از دل خانه ها بر می آید؟ء
یا نگاه خیس و حریص جامعه؟ء
یا معلم بر سر کلاس درس با غمزه گری هایش این گونه آموخته؟ء
یا شاید دستان خالی یک زن که در باورش متاع قدرتمند تر از زنانگی اش برای فتح خواسته هایش ندارد؟
و چه فرقی دارد که در ازایش به تو چه میدهند؟ - چه عشق باشد و چه زر- باز هم سلولهای خاکستری ذهنت را آرامشی امن فرا نمیگیرد
چه فرقی میکند اگر خریدار خانگی باشد یا خیابانی؟ چه فرقی میکند اگر دوره ای باشد؟ -
که این متاع را به هر چه بفروشی و به هر که بفروشی خسته و کوفته به گوشه ای خواهی نشست و به مانند بازرگانی که جنسش را ارزان از کف داده لب میگزی- معامله اش نکن
می دانم که این روزها همه راه ها طولانی هستند
...
و خیلی چیزهای دیگه
ولی گم شد و بین سیگنالهای اینترنتی رفت
شاید روزی دیگر

۲ نظر:

بیژن صف سری گفت...

هر چه در این راه نشانت دهند
گر نستانی به از آنت دهند

yaz گفت...

jaleb bood,merci