شنبه، فروردین ۲۹، ۱۳۸۸

انتظار تلخ

هيچ انتظاری شيرين نيست...من اصلا اين جمله که ميگه لذتی که در فراق است در وصال نيست را قبول ندارم که هيچ ،فکر ميکنم کسايي از اين جمله لذت ميبرند که تمام لحظه های شيرين و يا تلخ زندگيشون را در رويا پردازی گذرانده اند و تحمل رودرويي با زندگی واقعی و همه قيل و قالش ندارند...
به قول ميلان کوندرا توی کتاب بار هستی میگه، آدم های سبک بالی که از زمين و زندگی زمينی دور شده اند.
و من در تعجبم که چه توجیهی در ورای این عالم خیال برای خودشون دارند...و اکثر اوقات خسته و غير واقعی از من و تو ميسرايند
از عشق...از خیانت....از دروغ...ولی خوب که به عمقشون بری میبینی مثل پرده سینما پشتش خالیِ. و این ترسناکِ چراکه چراغ ها که روشن بشه کسی باقی نمونده...
نگاه کن من خودم هستم، بيخود اين آئينه را جلوی من نگير

۱ نظر:

ناشناس گفت...

آزاده بس نیست؟